البته، ماژور دیگر نمی داند چگونه بیدمشک خود را راضی کند - او این را داشته و آن را داشته است. حالا داره به راننده میرسه فقط او چیزی به او احساس نمی کند، بنابراین از او به عنوان یک فالوس آزاد استفاده می کند. اما او به سختی به احمق او لعنتی زد تا حتی به سهمی که برای او در نظر گرفته بود برسد. بگذار دهنش به عنوان احمقی عمل کند که در آن فرو رود!
یک شکاف باز هر کسی را دیوانه می کند. وقتی این جوانه آنقدر مجذوب می شود که عطر خود را استشمام کند و از طعم آن لذت ببرد، وقتی خود زن بدش نمی آید که او را فاک کنند - متوقف کردن آن غیرممکن است. و میل در چشمان او فشار می آورد تا تا آنجا که ممکن است در او فرو برود. چگونه می توانید در برابر وسوسه ادم کردن در درون او مقاومت کنید؟ عجب عوضی - با انگشتانش شیره را می مالد و مزه می کند. و او آن را دوست دارد.
مممم چه بیدمشکی دوست دارم بچسبونمش